« نقد ادبی شعر داروک»

« نقد ادبی شعر داروک»

داروگ

خشک آمد کشتگاه
در جوار کشت همسایه
گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران.»
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

بر
بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد
ـ چون دل یاران که در هجران یاران ـ
قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟

« نیما یوشیج»

1-    نگاهی کلی به شعر:

 

این شعر از نه (9) گزاره تشکیل شده است:

1-    کشتگاه شاعر خشک شده است.

2-    کشتگاه همسایه خشک نیست.

3-    نقل می کنند که مردم در کنار ساحل به خاطر باران گریانند.

4-    ای داروکی که قاصد روزهای ابری هستی! کی باران می آید؟

5-    بساطی که مانند بساط نیست ( اشاره به کشتگاه خود شاعر که خشک هست و به کشتگاه نمی ماند).

6-    در درون کلبه تاریک من ذره ای نشاط و شادابی نیست.

7-    ودیوارهای اتاقم که از نی پوشانده شده به دلیل خشکی زیاد در حال ترکیدن است.(اشاره به خشکی کشتزار دارد).

8-    این دیوارهای خشک اتاق من مانند دل دوستان و یاران که از دوری هم رنج می برند در حال ترکیدن است.

9-    پس ای قاصد روزهای ابری! ،داروک، کی باران خواهد امد؟

 

                         ادامه متن در ادامه مطلب
ادامه نوشته

لینک دانلود اهنگ سنگ صبور از  محسن چاووشی

لینک دانلود اهنگ سنگ صبور از  محسن چاووشی

اهنگ : سنگ صبور از  محسن چاووشی

البوم : سنتوری

حجم : 6 مگابایت

لینک دانلود :


http://s2.picofile.com/file/7354389565/01_sang_saboor.mp3.html

و

http://s.happysong.ir/Mohsen.Chavoshi/Mohsen.Chavoshi-Santori/Mohsen.Chavoshi-Sange.Saboor.%28HappySong.ir%29.mp3




برای خواندن متن اهنگ به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

خانه متروک _ فروغ فرخزاد

خانه متروک _ فروغ فرخزاد

                                                   

دانم اكنون از آن خانه دور
شادي زندگي پر گرفته
دانم اكنون كه طفلي به زاري
ماتم از هجر مادر گرفته
هر زمان مي دود در خيالم
نقشي از بستري خالي و سرد
نقش دستي كه كاويده نوميد
پيكري را در آن با غم و درد
بينم آنجا كنار بخاري
سايه قامتي سست و لرزان
سايه بازواني كه گويي
زندگي را رها كرده آسان
دورتر كودكي خفته غمگين
در بر دايه خسته و پير
بر سر نقش گلهاي قالي
سرنگون گشته فنجاني از شير
پنجره باز و در سايه آن
رنگ گلها به زردي كشيده
پرده افتاده بر شانه در
آب گلدان به آخر رسيده
گربه با ديده اي سرد و بي نور
نرم و سنگين قدم ميگذارد
شمع در آخرين شعله خويش
ره به سوي عدم ميسپارد
دانم اكنون كز آن خانه دور
شادي زندگي پر گرفته
دانم اكنون كه طفلي به زاري
ماتم از هجر مادر گرفته
ليك من خسته جان و پريشان
مي سپارم ره آرزو را
بار من شعر و دلدار من شعر
مي روم تا بدست آرم او را


                                             روحش شاد  

لینک مستقیم برای دانلود کتاب سقوط اثر آلبر کامو

لینک مستقیم برای دانلود کتاب سقوط اثر آلبر کامو

کتاب : سقوط اثر آلبر کامو

ترجمه :امیر لاهوتی

تعداد صفحه : 144

منبع : http://cketab.com

لینک :

http://dl.cketab.com/Cketab/Ghesse/Albert%20Camus/Soghoot%20-%20Lahouti.rar

دانلود کتاب شازده کوچولو با صدای استاد شاملو

                          




دانلود کتاب شازده کوچولو با صدای استاد شاملو

                                          

کتاب : شازده کوچولو اثر آنتوان دوسنت اگزوپری

ترجمه : احمد شاملو

لینک : مدیافایر

حجم : 82 مگابایت

منبع : http://cketab.com

  لینک دانلود :

http://www.mediafire.com/download/ooobi39j56z8trx/Shazdeh+Koochooloo.rar

مناظره سیر و پیاز از پروین اعتصامی



 سیر، یک روز طعنه زد به پیاز

 که تو مسکین چقدر بد بويي

 گفت، از عیب خویش بی‌خبری

 زان ره از خلق، عیب میجويی

 گفتن از زشترويی دگران

 نشود باعث نکورويی

 تو گمان میکنی که شاخ گلی

 بصف سرو و لاله میرويی

 یا که همبوی مشک تاتاری

 یا ز ازهار باغ مینويی

 خویشتن، بی سبب بزرگ مکن

 تو هم از ساکنان این کويی

 ره ما، گر کج است و ناهموار

 تو خود، این ره چگونه میپويی

 در خود، آن به که نیکتر نگری

 اول، آن به که عیب خود گويی

 ما زبونیم و شوخ جامه و پست

 تو چرا شوخ تن نمیشويی.

Only God


Only God

I look around and I see

The blossoming trees

I see pink sunsets

I see children skipping and laughing

And I see God

I look around and I also see

people discussing nuclear war

And I wonder how we

Could have made such destructive forces

in such a beautiful world

And I see God

I look around and there are so many frightening things

But then I see you

And I know that my love for you gives me the will

To appreciate the good things in life

And the strength to

Fight against the bad

I see you and I know that only love can assure us

That the world

Will remain beautiful

Thank you for making my own world beautiful

I LOVE YOU GOD

ترجمه در ادامه

ادامه نوشته


 زندگی نامه ی گوته






یوهان ولفگانگ فون گوته

                                    Johann Wolfgang von Goethe


              زندگی ، دوارن بچگی عمر جاودان ماست .


« یوهان ولفگانگ ون گوته» Johann Wolfgang Von Goethe فیلسوف، شاعر، نویسنده و متفکر بزرگ آلمانی در ۲۸ اوت سال ۱۷۴۹ در «فرانکفورت» متولد شد و در ۲۲ مارس سال ۱۸۳۲ در «ویمار» چشم از جهان فرو بست. پدرش مشاور سلطنتی بود و می‌خواست پسرش یک حقوق دان با تجربه شود. گوته دوران کودکی خود را در آغوش پر مهر خانواده گذراند و تحصیلات اولیه را نزد استادان خصوصی و معلمین سرخانه به اتمام رساند. آنها زبان‌های یونانی، لاتین، ایتالیایی، انگلیسی، عبری، زبان یهودیان اروپای شرقی، موسیقی و نقشه کشی را به وی آموختند. زبان فرانسه را نیز در سال ۱۷۵۹ – هنگامی‌که سپاهیان «لویی پانزدهم» در طی جنگ‌های هفت ساله، شهر فرانکفورت را اشغال کرده بودند- آموخت. در سال ۱۷۶۵ بنا به اصرار پدرش برای فراگیری علم حقوق به «لایپزیگ» رفت و سه سال در آن شهر ماند. روح پر عطش گوته در شهر لایپزیگ خرسند نبود و او اغلب به مطالعه ادب و فلسفه می‌پرداخت؛ با این وجود، تحصیل دررشته حقوق را به پایان رسانید و مدتی هم  به مطالعه و بررسی شیمی، کالبد شناسی و معماری پرداخت و بر تمام آنها مسلط شد. در سال ۱۷۶۸ در حالی که بیمار بود، به فرانکفورت بازگشت و به تقلید از مادرش به محافل مذهبی راه پیدا کرد. وقتی حالش بهتر شد، برای تکمیل تحصیلات حقوق خود به «استراسبورگ» رفت و در اوت ۱۷۷۱ به اخذ دانشنامه لیسانس توفیق یافت. در مراجعت به فرانکفورت، به تشویق «هردر» ، حکیم و فیلسوف آلمانی که نفوذ زیادی در گوته داشت، به نوشتن درام پرداخت که در سال ۱۷۷۴ منتشر شد و بدین ترتیب، نام او در شمار بزرگان ادب جای گرفت. از این زمان به بعد، به فکر آفرینش بزرگترین شاهکار خود «فاوست» افتاد. از ماه مه تا سپتامبر ۱۷۷۲ ضمن اقامت در « وتزلار» . در مراجعت به فرانکفورت، یک سری درام‌های عالی نوشت که از آن جمله می توان «پرومته» در ۱۷۷۲، «کلاویگو» در ۱۷۷۴ و «استلا» در سال ۱۷۷۶، را نام برد. در این دوران، قسمتی از شاهکار جاویدان خود یعنی «فاوست» را نیز به رشته تحریر در آورد.

از سال ۱۷۷۵ مسیر زندگی گوته تغییر کرد. دوک بزرگ « ویمار» با نام «کارل او گوست» او را به دربار خود فرا خواند. گوته مشاور دوک شد و به امور سیاسی و اقتصادی علاقه پیدا کرد و ضمناً تحقیقات علمی‌و مطالعات ادبی خود را نیز ادامه داد. لیکن، مجال او برای ادبیات و تالیف آثار کمتر بود، زیرا او مدتی مشاور سفارت و مدتی نیز وزیر دربار ویمار شد. با این وصف، گوته از مکتب رمانتیسم ورتر خود پا را فراتر گذاشت و پخته تر و کامل تر شد. درام «ایفی ژنی » او که درسال ۱۷۷۹ در ویمار به نمایش درآمد، شاهدی بر این مدعاست. سفر ایتالیا، مرحله جدیدی در سیر افکار گوته به شمار می رفت و بازگشت به هنر عهد باستان، اندیشه او را سخت به خود مشغول داشت. با این وجود، در آثاری که وی در این زمان در ایتالیا نوشته است، اثر فکر ایتالیایی دیده نمی‌شود.

وی طی سال‌های ۱۷۹۲ و ۱۷۹۳ در جنگهای پروس با فرانسه شرکت کرد و بیست سال بعد، خاطراتی راجع به این جنگ‌ها نوشت. آشنایی او با «شیلر» شاعر بزرگ آلمان در سال ۱۷۹۴ نور تازه ای به حیات او تاباند و گوته با همکاری شیلر در سال ۱۷۹۶ مجموعه اشعاری به نام «گزنیا» منتشر ساخت. سپس رمان بزرگی را که شرح حال خود اوست، تألیف کرد و آن را «سال‌های کار آموزی ویلهم مستر» نامید. در سال ۱۷۹۷ منظومه بورژوائی به نام «هرمان و دوروته » را منتشر ساخت و این منظومه شهرت او را بیشتر کرد. در این سال‌ها، «دوک ویمار» او را از همه القاب و عناوینش معزول کرد و گوته به مدیریت تئاتر ویمار اشتغال ورزید و ضمناً به مطالعات زمین شناسی و گیاه شناسی پرداخت و رساله‌هایی نیز در این باره به رشته تحریر در آورد. در سال ۱۸۰۵ شیلر در گذشت و گوته نیز به بیماری مهلکی دچار گشت که نزدیک بود او را از پای در آورد. این بیماری گوته را بسیار ضعیف ساخت.

در سال ۱۸۰۸ نخستین قسمت « فاوست» منتشر شد. در آن سال، جشنی به افتخار «ناپلئون بناپارت» امپراطور فرانسه در «ارفوست» برپا شد که گوته در آن شرکت کرد ؛ مذاکره او با ناپلئون در آن شهر معروف است. گوته از طرف ناپلئون به دریافت نشان «عقاب لژیون دونور» مفتخر گردید. سالهای آخر عمر گوته به تکمیل شاهکار بزرگش فاوست گذشت و قسمت دوم این اثر بزرگ در سال ۱۸۳۳ یعنی چند روز قبل از مرگش به اتمام رسید. گوته یک مغز متفکر جهانی است. او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و همچنین، دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می‌شود. در مقایسه او با «شکسپیر» گفته اند : «آنچه شکسپیر از درون خود الهام گرفته، گوته با ممارست و مطالعه زیاد آموخته است». اگرچه گوته از الهامات شاعرانه عصر الیزابت برخوردار نبوده، اما قوه تفکر بسیار وسیع و قریحه سرشارش او را به مقام معنوی بسیار والایی رسانده است و این چیزی است که همه به آن اعتقاد دارند. گوته یکی از نوابغ بزرگ دنیا است که کتاب‌هایی درباره «حافظ»، شاعر نامی‌ایران نوشته است. از دیگر آثار اومی‌توان «اگمونت » و «تاسو» را نام برد.

حسین پناهی از زبان خودش

حسین پناهی از زبان خودش        


در کودکی نمی دانستم که باید از زنده بودنم خوش حال باشم یا نباشم چون هیچ موضع گیری خاصی در برابر زندگی نداشتم.فارغ از قضاوتهای آرتیستیک در رنگین کمان حیات ذره ای بودم که می درخشیدم آن روزها ملیونها مشغله ی دل گرم کننده در پس انداز ذهن داشتم از هیات گلها گرفته تا مهندسی سگها از رنگ و فرم سنگها گرفته تا معمای باران ها و ابرها از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار همه و همه دل مشغولیهای شیرین ساعات بیداریم بودند به سماجت گاوها برای معاش زمین و زمان را می کاویدم و به سادگی بلدر چین سیر می شدم.

گذشت ناگزیر روزها و تکرار یکنواخت خوراکی ها حواس توقعم را بالا برد توقعات بالا و ایده های محال مرا دچار کسالت روحی کرد و این در دوران نوجوانی ام بود مشکلات راه مدرسه در روزهای بارانی مجبورم کرد که به خاطر پاها و کفشهایم به باران با همه عظمتش بد بین شوم و حقظ کردن فرمول مساحت ها اهمیت دادن به سبزه قبا را از یادم برد هر چه بزرگتر شدم به دلیل خود خواهی های طبیعی و قرار داد های اجتماعی از فراغت آن روزگار طلایی دور و دورتر افتادم.
این روزها و احتمالا تا همیشه مرثیه خوان آن روزها باقی خواهم ماند تلاش می کنم با کمک تکنیک بیان و با علم به عوارض مسموم زبان آن همه حرکت و سکون را باز سازی کنم و بعضا نیز ضمن تشکر و سپاس از همه هم نوعان زحمتکشم که برایم تاریخ ها و تمدن ها ساخته اند گلایه کنم که مثلا چرا باید کفشهایمان را به قیمت پاهایمان بخریم و چرا باید برای گذران سالم و ساده خود را در بحرانهای دروغ و دزدی دیوانه کنیم.

چرا باید زیبایی های زندگی را فقط در دوران کودکی مان تجربه کنیم حال آنکه ما مجهز به نبوغ زیبا سازی منظومه هاییم در مقایسه با آن ظلمات سنگین و عظیم نبودن بودن نعمتی است که با هر کیفیتی شیرین و جذاب است.
بد بینی های ما عارضه های بد حضور و ارتباطات ماست فقر و بیماری و تنهایی مرگ ما هیچ گاه به شکوه هستی لطمه نخواهد زد منظومه ها می چرخند و ما را با خود می چرخانند.
ما در هیات پروانه هستی با همه ی توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم برای زمین هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست اگر رد پای دزد آرامش و سعادت را دنبال کنیم سر انجام به خودمان خواهیم رسید که در انتهای هر مفهومی نشسته ایم و همه ی چیزهای تلنبار مربوط و نا مربوط را زیر و رو می کنیم به نظر می رسد انسان آسانسور چی فقیری است که چرخ تراکتور می دزدد البته به نظر می رسد تا نظر شما چه باشد؟؟؟؟؟

زندگینامه ی حسین پناهی



     زندگینامه ی حسین پناهی

پشت ابن پنجره جز هیچ بزرگ ، هیچی نیست..


                                                                                                                                            


حسین پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت-سوق)در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد.


متن کامل در ادامه مطلب

ادامه نوشته